آقا مهرسام آلوچه بابا و مامان

ما خیلی خوبیم خیلیییییییییییییییییی

حالت تهوع

سلام ني ني مامان  امروز شنبه ماماني به خاطر بدحالي و حالت تهوعي كه داشتم مجبور شدم دفتر نيام و به جاش رفتم دكتر آمپول خوردم و استراحت كردم ...
4 تير 1392

اس ام اس خبر بارداري

اين اس ام اس رو وقتي فهميدم باردارم به مهدي جونم فرستادم ... حالا اينجا ميزارم تا ني نيم كه بزرگ شد بخونتش... ميگن قشنگترين روز براي يه مرد روز ازدواجشه و قشنگترين لحظه براش لحظه تولد فرزندشه و قشنگترين خبر براش خبر پدر شدنشه .خواستم بگم بابا شدي بهت تبريك ميگم...   ...
4 تير 1392

هر لحظه به فکرتم ...

عسل مامان دوست دارم ..... تو رو خدا ماماني خوب رشد كن ..من دوس دارم ناز مامان و بابا بشيا .. من و بابایی هر لحظه به فکرتیم ..مامان زهرا جون و آقاجونت یعنی بابا و مامان من هر روز زنگ میزنن و حالت و می پرسن .کلی هم ذوق دارن آخه تو اولین نوه خانواده ما هستی ..فقط هم یه دایی مهران و زندایی فاطی داری که چند ماهی هست ازدواج کردن و یه خاله محبوبه که سر کار میرفت و الان خونه استراحت می کنه و یه خاله مینا که الان داره امتحانای  پایان ترم دوم دبیرستانشو میده  .خلاصه هواتو حسابی دارن ... کم کم ازشون برات حرف میزنم مامانی ،تا همشونو بشناسیو باهاشون آشنا شی... ...
4 تير 1392

لحظه ي ديدار...

كوچولوي خوشگلم سلاممممممممممممم تا 2 هفته ي ديگه مي فهمم كه عسل مامانش دخمله يا پسر ... خيلي خوشحالم،چون به جاي آلوچه ديگه اسم خودتو صدا ميكنم ماماني ... اولين بار تو رو تو 6 هفته و 4 روزگيت ديده بودمت . ولي اين دفعه كه بيام ماشاالله بزرگتر شدي ... دلم واسه ديدنت پر ميكشه ...خوشگلم واسه ديدنت عاشقانه صبر ميكنم .. دوست دارم عسل مامان و بابا... ...
4 تير 1392

هفته ی سیزدهم

سلام خوشگل مامان و بابا... فردا یعنی اول خرداد میری تو هفته ی سیزدهم و من خیلی خوشحالم .خیلی دوست دارم هر روز بیشتر منتظر اومدنت هستیم تا این ٩ ماه تموم شه دلمون بالا میآد.... اینم عکس هفته ی سیزدهم تویه نانازم..   اكنون بايد جشن بگيريد؛ اين هفته آخرين هفته از سه ماهه اول است! هفته آينده، شما در سه ماهه دوم حاملگي خود قرار داريد. اين مسئله به دو دليل خيلي مهم است: اول اينكه احتمال سقط جنين در شما بسيار كم شده است و دوم اينكه در اكثر خانمهاي حامله عوارض اوليه حاملگي (مانند تهوع صبحگاهي) از بين مي روند. با اين حال در برخي موارد، سوزش معده جاي تهوع را مي گيرد. هرچند تا تولد نوزاد شما چندين ماه باقي مانده است...
4 تير 1392

هفته ی چهاردهم بارداری

سلام عشقهههههههههههههههه من عسلم فردا ٠٨/٠٣/١٣٩٢ میری تو هفته ی چهاردهم و من خیلی خوشحالم .بابایی هم همینطور ،دیشب وقتی دراز کشیده بودم به شکمم نگاه کردو گفت .خدا چقد بزرگه . یه جورایی آدم تعجب میکنه که چجوری این نعمت بزرگ داره تو دل من رشد میکنه و بزرگ میشه . عسل مامان و بابا ماخیلی خوشحالیم و به بودنت افتخار میکنیم .منتظر حضورت هستیم تا گرمای عشق من و بابا مهدی جون و زیادتر کنی.عاشقانه می پرستمت اينم عكس هفته ي 14 هر دفعه بغلی تر میشی عشقم...     ...
4 تير 1392

تصمیم جدی برای دیدنت

سلامممممممممممممم به روی ماهت جیگرم عسل مامان دیگه قاطی کردم هر یک ثانیه  هم که میگذره تو فکر توام صد در صد اگر ٥شنبه تعطیل نباشه میام ببینمت  تصمیمم کاملا برای دیدن یکی یه دونم جدیه راستی قول دادی خوب رشد کنی و تپلی بشیا  دوستا م بهم گفتن قبل از اینکه بیام ببینمت بستنی بخورم تا تو خوب ورجه وورجه کنی دکتر ببینه که تو دخمل مامانی یا پسر مامان  تازشم بعد از سونو گرافی با ،بابا مهدی جون میریم واسه خودم شلوار بارداری و یه مانتو بگیرم آخه توی عسلم داری ماشاالله خوب رشد میکنی این لباسام هم مخصوصا شلوارم تنگ شده برام .عسلم منتظر باش حتما من و بابا مهدی جون میایم واسه دیدنه روی خوشگلت .توپولیه من ...
4 تير 1392

حدس بزنید:دختر یا پسر؟!

سلام به همه.....؟!  میخوام قبل اینکه برم سونو گرافی تا ببینم کوچولوی خوشگلم دختره یا پسر شما حدس بزنیدکه جنسیتش چیه؟ میخوام بدونم کدوم یکی از دوستان درست میگن .. منم کمی از حالتهامو براتون می نویسم شاید کمکی بهتون باشه ... ١-حالت تهوع دارم ولی خدارو شکر تا حالا بالا نیاوردم ٢-هم ترشی دوس دارم بخورم هم شیرینی البته بیشترش به ترشی میره مثل آلوچه ترش ٣-بد غذا نشدم همه غذایی می خورم فقط بوی بعضی چیزها اذیتم می کنه مثل مرغ و ماهی و جیگر مرغ ٤-همه می گن چهرم همونه عوض نشده دکترم هم گفت خوشگلترشدی بارداری بهت ساخته ٥-احساس سنگینی نمی کنم و کارام رو انجام میدم ..سر کار هم میام ٦-الان ت...
4 تير 1392

ترس

سلام كوچولوي مامان.. ديروز عصر كه دفتر بودم ساعت شش و خورده ي بود كه يهو گر گرفتم و عرق كردم ،دستام مي لرزيد داشتم از گرما ميپختم ديگه طاقت نداشتم به مسئول دفترمون گفتم ميرم بر مي گردم آخه خانومه مسئول دفترمون دوستمه و خونشون هم كنار دفتره رفتم پيشش و يه كم استراحت كردم و غذا خوردم تا دوباره جون گرفتم .آلوچه ي خوشگل ماماني منو كلي ترسوندي ديگه از اين كاراي بد نكن من طاقت ندارم .... ّ ...
4 تير 1392

صبرم تموم شدهههههههههههه

سلام ملوس مامان ... امروز رفتم پيش خانم تاجيك تا سونو برام بنويسه بيام ببينمت ولي بازم نزاشت گفت بزار بچت قشنگ معلوم شه خودت ديديش حال كني بازم گفت باشه هفته ي ديگه .هفته ي ديگه تو ميري تو هفته ي 15عسلم . گفتم بخدا طاقتم تموم شده مي خوام ببينمش .بدونم دختره يا پسر .گفت اولا دختر پسر فرقي نداره مهم سلامتيشه دوما بالاخره كه بايد ببينيش پس يه كم ديگه صبر كن تا بزرگتر شه منم قبول كردم .خوب منم همه ی اینا رو میدونم ولی صبرم تموم شده.عسلکم من که دارم این همه واسه دیدنت صبر می کنم تو هم یه لطفی کن و خوب رشد کن و جیگر تر شو . حتما واسه دیدنت منو بابا مهدی جون میایم .منتظرمون باش.دوست دارم عشقه مامان و بابا ...
4 تير 1392